یکی یه دونهیکی یه دونه، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

یکی یه دونه مامان بابا

عشق کوچکم

1392/5/17 12:23
نویسنده : مامان مریم
287 بازدید
اشتراک گذاری

نیمه شب است و همه در خواب، من و تو بیداریم و سرمست از با هم بودن و با هم زیستن.. خانه ات، وجود من است. با من گرسنه می شوی،با من سیر می شوی. با من می خوابی و بیدار می شوی. با من از چشیدن طعم ها و دیدن مناظر زیبا، بوییدن عطرهای خوش و لمس حقایق لذت می بری. با هرتکان و جنبش تو بر خود می لرزم و غرق تماشا می شوم.. سراپا چشم می شوم تا دوباره ازین سو به آن سو روان شوی.. دستانم را با عشق بر روی منزلگاه تو می گذارم تا مبادا از حرکتی غافل بمانم.. اکنون من و تو در هم تنیده ایم همچون پیچک سبز بر شاخسار درخت...

عشق کوچکم ممنون برای بودنت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان **ابولفضل کوچولو**
17 مرداد 92 12:31
سلام دوست جووووووووووووووووووووووووووونی فسقل خووووووبه ؟ متنت خیلی خیلی زیباااااااااااااا و احساسی بودددددددددددددد نااااااااااااااااااااااازی ....پسملی رو ببوووووووووووووووووووس
خواب گو
17 مرداد 92 13:49
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
مامان دخمل طلا
22 مرداد 92 6:48
خيلي متن زيبايي بود انشالله خدا برات حفظش كنه